وبلاگ نسیم هدایت

به وبلاگ نسیم هدایت خوش آمدید. این وبلاگ با تکیه بر مضامین قرآنی سعی دارد تا سهم کوچکی در انتشار دین مبین اسلام داشته باشد.

وبلاگ نسیم هدایت

به وبلاگ نسیم هدایت خوش آمدید. این وبلاگ با تکیه بر مضامین قرآنی سعی دارد تا سهم کوچکی در انتشار دین مبین اسلام داشته باشد.

آموزش تجوید قرآن (درس نهم)

درس نهم:وقف و ابتدا


معناى وقف
وقـف در لغـت ، بـه مـعـنـاى (بـازداشـتن ، درنگ کردن ) مى باشد، و در اصطلاح ، عبارت است از: (قـطـع صـوت در هـنـگـام قـرائت براى تازه کردن نفس و سپس ادامه قرائت ) (که ابتدا نامیده مى شود).

روش وقف در کلمات قرآن
به هنگام وقف ، تغییراتى در آخر کلمات به شرح زیر داده مى شود:
1 ـ کـلمـاتـى کـه بـا (تـاء) گـرد (ة ) خـتـم شـده اسـت بـا هـر حـرکـتـى کـه بـاشـنـد، تبدیل به هاء ساکن (هْ)مى شود، مانند:
تُقیةً (تُقیهْ) ـ زَکوةِ (زَکوهْ) ـ مَرَّةٍ (مَرَّهْ)
کلماتى که با تاء کشیده (ت ) نوشته شده است ، فقط ساکن مى شود، مانند:
رَحْمَتُ (رَحْمَتْ) ـ سُنَّتَ (سُنَّتْ) ـ نِعْمَتَ (نِعْمَتْ)
2 ـ تنوین کلمات منصوب ، تبدیل به الف مدّى مى شود، مانند:
رَحیماً (رَحیما) ـ ماءً (ماءا) ـ هُدىً (هُدى )
3 ـ بقیه کلمات ، ساکن مى گردد، مانند:
یـَقـْتـَلُونَ (یـَقـْتـَلُونْ) ـ فـَاتَّقـُونِ (فـَاتَّقـُونْ) ـ هـُوَ (هـُو) ـ نـَسـْتَعینُ (نَسْتَعینْ) ـ مُسْتَقیمٍ (مُسْتَقیمْ) ـ نَهَرٌ (نَهَرْ)
مورد اوّل و دوّم ، وقفِ ابدال و سومین مورد، وقف به اسکان نام دارد.
لازم بـه یـادسپارى است کلماتى که در آخر آنها (الف ، واو، یاء مدّى ) یا حرف ساکن مى باشد به هنگام وقف ، تغییرى در آنها داده نمى شود، مانند:
کَلاّ ـ یُدْعى ـ رَبّى ـ کُلُوا ـ قُمْ فَاَنْذِرْ

اقسام وقف
وقف بر دو نوع است : اختیارى ، اضطرارى .
الف ـ وقـف اخـتـیـارى : وقـفـى است که به اراده و تشخیص ، صورت گیرد که طبعاً باید کلام ، تمام باشد و بر سه قسم است : تامّ، کافى ، حَسَنْ.
وقـف تـامّ: وقـفـى اسـت کـه کـلام از نـظـر لفـظ (دسـتـور زبـان ) و مـعـنـى کـامـل بـوده و بـه کـلام بـعـد از خـود، بـسـتـگـى نـداشـتـه بـاشـد، مـانـند وقف بر (وَ اُولَّئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) و ابتدا از (اِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا...).
وقـف کـافـى : وقـفـى اسـت کـه کـلام از نظر لفظ کامل ، ولى از جهت معنى ارتباط به کلام بعد داشته باشد، مانند وقف بر (رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنّا) و ابتدا از (اِنَّکَ اَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ).
وقـف حـَسـَن : وقـفى است که کلام از نظر معنى کامل و از نظر لفظ ناقص باشد، بدین صورت که عبارت دوّم از نظر دستور زبان به عبارت اوّل بستگى دارد. این نوع وقف را چون تغییرى در مـعـناى کلام نمى دهد، حَسَن نامیده اند، ولى ابتدا کردن از کلام بعد جایز نمى باشد، مانند وقف بر (اَلْحَمْدُلِلّهِ) و ابتدا از (رَبِّ الْعالَمینَ).
ب ـ وقف اضطرارى : وقفى است که به سبب اتمام نفس ، عطسه ، سرفه ، فراموشى آیه و غیره در موردى که کلام از نظر لفظ و معنى ، ناقص بوده اتّفاق مى افتد و به آن وقف قبیح نیز مى گویند که لازم است از محلّ قبلى که مناسب باشد، ابتدا شود.
ابـتـدا: ابـتـدا، هـمـیـشـه اخـتـیـارى اسـت و بـایـد از مـحـلى ابـتـدا نـمـود کـه داراى مـعـنـى مـسـتقل و رساننده مقصود باشد و این نکته باید در نظر باشد که با توجه به شرایط نفس و طولانى بودن آیه از بهترین محل ممکن ابتدا شود.
علامات وقف
چـون شـنـاخـتـن مـحـلهـاى وقـف و ابـتـدا بـستگى به آموزش زبان عربى دارد و معمولاً مردم با آن آشـنـایـى نـدارنـد، از ایـن رو، بـراى شناسایى موارد آن ، علامتهایى مقرّر گردیده تا در هنگام تلاوت قرآن ، بدانها توجّه شده و خللى در معناى آیات ، پدید نیاید.
نـخـسـتین شخصى که این علامتها را وضع کرد علاّمه سجاوندى بود. بدین خاطر، آن علامتها به رموز سجاوندى مشهور گردید.
بـعد از علاّمه سجاوندى ، علامتهاى دیگرى نیز وضع گردید، زیادى علامتها باعث سر درگمى قـاریـان مى شد. بدین جهت ، علماى مصر به منظور اتّحاد و اتّفاق رموز وقف ، علامتهاى زیر را انتخاب کردند که به توضیح آنها مى پردازیم .
1 ـ (م ): علامت وقف لازم است که اگر به وصل خوانده شود، بیم تغییر معنى مى رود، مانند:
اِنَّما یَسْتَجیبُ الَّذینَ یَسْمَعُونَم وَ الْمَوْتى یَبْعَثُهُمُ اللّهُ ثُمَّ اِلَیْهِ یُرْجَعُونَ
2 ـ (لا): نـشـانـه عـدم جواز وقف است که اگر از روى ناچارى ، در این محلّ وقف شود، باید از محلّ مناسب ما قبل ، ابتدا کرد، مانند:
وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ اَهْوآئَهُمْ بَعْدَ الَّذى جآءَکَ مِنَ الْعِلْمِلا ما لَکَ مِنَ اللّهِ مِنْ وَلِی وَ لا نَصیرٍ
لازم بـه یـادسـپـارى اسـت که این علامت در مورد وقف (حَسَنْ) نیز به کار مى رود تا بدان توجّه شده و در صورت وقف ، از کلام بعد ابتدا ننمایند.
3 ـ (ج ): عـلامـت وقـف جـایـز مـى بـاشـد کـه در ایـن مـورد، وقـف و وصل یکسان است ، مانند:
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَاَهُمْ بِالْحَقِّج اِنَّهُمْ فِتْیَةٌ امَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدًى
4 ـ (قـلى ): نـشـانـه جـواز وقـف اسـت و اشـاره بـه ایـنـکـه وقـف ، بـهـتـر از وصل مى باشد.
در بـعـضـى از قـرآنـهـا بـه جـاى آن علامت (ط) استفاده مى کنند که به معنى وقف مطلق آمده است ، یعنى وقف بر این کلمه و ابتدا از کلام بعد مطلقاً خوب است ، مانند:
وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَقلى قالَ اِنّى اَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ
5 ـ (صـلى ): عـلامـت وقـف جـایـز اسـت و اشـاره بـه ایـنـکـه وصل ، بهتر از وقف است و ابتدا از کلام بعد نیز مانعى ندارد.در برخى از قرآنها به جاى آن از علامت (ز) استفاده مى کنند، مانند:اُولَّئِکَ عَلى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْصلى وَ اُولَّئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
6 ـ (:. :.): نـشـانـه وقـف مـُعـانقه است که بر روى دو کلمه نزدیک به هم قرار مى گیرد و نباید روى هر دو محلّ،
قف شود، مانند:
ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ:. فیهِ:. هُدًى لِلْمُتَّقینَ

چند نکته

موارد (سکت ) در قرآن
سکت یعنى قطع صوت در زمانى کوتاه بدون تجدید نفس .
در چهار مورد از قرآن (سکت ) وجود دارد، و علامت آن (س ) کوچک مى باشد.
1 ـ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاًس قَیِّماً لِیُنْذِرَ(کهف ، آیه 1 ـ 2).
لازم بـه یـادسـپـارى اسـت که روش انجام سکت ، مانند روش انجام وقف است (بدون تجدید نفس ). بنابراین ، مورد فوق در هنگام سکت (عِوَجا س قَیِّماً) خوانده مى شود.
2 ـ مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِناس هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ(یس ، آیه 52).
3 ـ وَ قیلَ مَنْس راقٍ(قیامت ، آیه 27).
4 ـ کَلاّ بَلْس رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ(مطفّفین ، آیه 14).
قـابـل توجّه است که در مورد اوّل و دوّم ، سکت وقتى پیش مى آید که روى کلمات (عِوَجاً وَ مَرْقَدِنا) وقف نگردد و به وصل خوانده شوند.

موارد (هاء سکت ) در قرآن
هـاء سکت ، هاء ساکنى است که جهت حفظ حرکت حرف آخر و توازن آیات مى آید و تنها در هفت کلمه قرآن مى باشد.
لَمْ یَتَسَنَّهْ(بقره ، آیه 259).
اِقْتَدِهْ(انعام ، آیه 89).
کِتابِیَهْ ـ حِسابِیَهْ ـ مالِیَهْ ـ سُلْطانِیَهْ(الحاقّه ، آیه 19 ـ 29).
ماهِیَهْ(قارعه ، آیه 10).
عـدم تـلفـّظ (الف مـدّى ) در حـالوصل
الف مدّى کلمات زیر در حالت وصل ، خوانده نمى شود.
اَنَا (در هر جاى قرآن ).
لکِنَّا(کهف ، آیه 38).
اَلظُّنُونَا ـ اَلرَّسُولاَ ـ اَلسَّبیلاَ(احزاب ، آیه 10 ـ 67).
قَواریرَا(دهر، آیه 15، اولین مورد).
سَلاسِلاَ(دهر، آیه 3) در این مورد بدون الف نیز مى توان وقف کرد.

هاء ضمیر
با هاء ضمیر و موارد اشباع و عدم اشباع آن در جزوه روخوانى قرآن آشنا شدید. در اینجا به چند نکته توجّه فرمایید.
1 ـ هاء ضمیر در (یَرْضَهُ لَکُمْ) (زمر، آیه 7) اشباع نمى گردد.
2 ـ هاء ضمیر در (فیهِ مُهاناً) (فرقان ، آیه 69) اشباع مى شود.
3 ـ حرف هاء در (ما نَفْقَهُ کَثیراً) (هود، آیه 90) ذاتى است و اشباع نمى شود.
4 ـ حرف هاء در آخر کلمه (هذِهِ) با وجود اینکه ذاتى است ، اشباع مى گردد.
5 ـ هاء ضمیر در کلمات (وَ ما اَنْسنیهُ) (کهف ـ آیه 63) و (عَلَیْهُ اللّهِ) (فتح ، آیه 10)مضموم است .
6 ـ هـاء ضـمـیـر در کـلمـات (اَرْجـِهْ) (اعـراف ، آیـه 111، شـعـراء، آیـه 36)، (فـَاَلْقـِهْ) (نمل ، آیه 28) ساکن مى باشد.
چند نکته دیگر:
1 ـ در کـلمـه (بـِئْسَ الاِْسـْمُ) (حـجـرات ، آیـه 11) پـس از حـذف هـمـزه وصـل (اسْم ) چون دو حرف ساکن (لْ‍ سْ) کنار یکدیگر واقع گردیده اند، جهت امکان تلفّظ (لام ) را مکسور مى خوانند و (بِئْسَ لِسْمُ) خوانده مى شود.
2 ـ کـلمـه (مـَجـْریـهـا) (هـود، آیـه 41) امـاله تـامّ مـى شـود کـه بـایـد فـتـحـه راء، مـیـل بـه کـسـره و الف ، مـیـل بـه یـاء داده شـود و حـرف راء تـرقیق شده و الف بصورت کسره فارسى تلفّظ گردد.
3 ـ در کـلمـه (ءَاَعـْجـَمـِىُّ) (فـصـلت ، آیـه 43) هـمـزه دوّم ، تـسهیل مى گردد که باید آن را بین همزه و الف تلفّظ کرد؛ به عبارت دیگر باید از تیزى و سنگینى و شدّت همزه ، صرف نظر نمود.
4 ـ در کـلمـه (لا تـَاْمـَنـّا) (یـوسـف ، آیـه 11) کـه در اصـل (لا تـَاْمَنُنا) بوده و ادغام کبیر، صورت گرفته در هنگام تلفّظ نون مشدّد، لبـهـا را بـصـورت غـنـچـه جـمـع مـى کـنـنـد تـا اشـاره بـه ضـمـّه اى شـود کـه در اصل ، وجود داشته و این عمل را (اشمام ) گویند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد