وبلاگ نسیم هدایت

به وبلاگ نسیم هدایت خوش آمدید. این وبلاگ با تکیه بر مضامین قرآنی سعی دارد تا سهم کوچکی در انتشار دین مبین اسلام داشته باشد.

وبلاگ نسیم هدایت

به وبلاگ نسیم هدایت خوش آمدید. این وبلاگ با تکیه بر مضامین قرآنی سعی دارد تا سهم کوچکی در انتشار دین مبین اسلام داشته باشد.

وحیانی بودن الفاظ قرآن

برخی احتمال داده اند که الفاظ و تنظیم عبارات قرآن وحیانی نباشد، بلکه معانی آن بر قلب پیامبر القا شده و آن حضرت خود آن را در قالب الفاظ درآورده است ! 
این احتمال از آن جا نشأت گرفته که در تعبیر آیه 
«فانه نزله علی قلبک » (بقره/97) و نیزآیه «نزل به الروح الا مین علی قلبک » (شعرا/193-194) آمده که قرآن بر قلب پیامبر که جای گاه ادراک درونی است فرود آمده است. 

ولی این احتمال جایی ندارد و فاقد سند اعتبار است علاوه صراحت آیات قرآن آن را نفی می کند و تلقی مسلمانان از روز نخست تا کنون خلاف آن را می رساند و با مسأله اعجاز و تحدی که بیش تر در جنبه لفظ و تنظیم عبارات متمرکز است منافات دارد، زیرا گستره تعجیز شامل پیامبر نیز می گردد چنین برداشتی از دو آیه فوق کاملا سطحی می نماید، زیرا مقصود از قلب در این دو آیه، شخصیت درونی پیامبر است که شخصیت حقیقی او را تشکیل می دهد دریافت وحی نیز می بایست از همان راه صورت می گرفت، چون پیام وحیانی به گونه معمولی انجام نمی گیرد تابتوان با حس ظاهری آن را دریافت، بلکه دستگاه و گیرنده مناسب خود را برای دریافت نیاز دارد، که همان جنبه روحانی و ملکوتی پیامبران است که به سرحدکمال رسیده و شایستگی دریافت و بازگو کردن چنین پیامی را دارند
اگر خواسته باشیم مثال تقریبی برای آن ارائه دهیم، می توان نحوه دریافت امواج رادیویی را شاهد بیاوریم، دستگاه مخصوصی نیاز است تا پیام رادیویی را دریافت دارد، و عین الفاظ و عبارات دریافتی را گزارش دهد پیام رادیویی را با همان الفاظ وعبارات با حس معمولی نمی توان دریافت نمود، ولی با دستگاه مخصوص و متناسب با آن قابل دریافت و بازگو کردن می باشد هرگز تصور نمی رود که دستگاه گیرنده تنها مفاهیم را دریافت می دارد، آن گاه خود در قالب الفاظ (ساخته خود) درمی آورد. 
این یک مثال تقریبی است، و هرگز نخواسته ایم شباهتی میان آن و نحوه دریافت وحی ثابت کنیم جز آن که می توان تصور نمود دریافت به گونه ای است که قابل حس نباشد، ولی عین الفاظ و عبارات به گونه غیر محسوس، قابل دریافت و بازگو کردن باشد. 
قرآن تصریح دارد که الفاظ و عبارات قرآن و ساختار آن، از آن خدا است و بادست وحی انجام گرفته است، زیرا واژه های قرائت، تلاوت و ترتیل را به کار برده، که از نظر وضع لغت عرب تنها بازگو کردن سروده دیگران را می رساند، که الفاظ ومعانی هر دو از آن دیگری باشد، و بازگو کننده آن را صرفا تلاوت می کند و از خود چیزی مایه نمی رود. 
قرائت از نظر لغت بازگو کردن عبارت و الفاظی است که دیگری تنظیم کرده باشد، و اگر الفاظ و عبارات از خود او باشد، واژه قرائت به کارنمی رودهمین گونه است تلاوت لذا فقها گفته اند: قرائت، عبارت است از حکایت لفظ، در مقابل تکلم که عبارت است از حکایت معنا. 
همان گونه که درباره شعر، اگر خود بسراید انشا گویند، و اگر شعری که سابق گفته یا از دیگری باشد، انشاد گویند انشاد، حکایت شعری است که قبلا سروده شده، و انشا سرودن بالبداهه است. 
قرائت نیز حکایت نثری است که الفاظ و عبارات آن قبلا تنظیم شده است وتکلم، انشا معنا است با الفاظ و عباراتی که خود تنظیم می کند. 
با این توضیح روشن شد که قرآن نمی تواند الفاظ و عباراتش از پیامبر باشد، زیراپیامبر آن را قرائت یا تلاوت می فرمود، و هرگز در جایی نیامده که پیامبر به آن تکلم می نمود. 
در قرآن کریم آمده : «فاذا قرات القرآن فاستعذ باللّه من الشیطان الرجیم » (نحل/98)
علاوه، قرآن صریحا با عنوان «کلام اللّه » یاد شده : «و ان احد من المشرکین استجارک فاجره حتی یسمع کلام اللّه » (توبه/6)  و در احادیث تفسیر به رای آمده :«و هو کلام اللّه، و تاویله لا یشبه کلام البشر»
اضافه برآن این که خداوند می فرماید: قرآن را به زبان عربی فرو فرستادیم، کاملاصراحت دارد که ساختار لفظی آن نیز با دست وحی انجام گرفته است در آیه سوره شعرا که مستشکل به آن تمسک جسته، صریحا به این جهت عنایت دارد: «و انه لتنزیل رب العالمین نزل به الروح الا مین علی قلبک لتکون من المنذرین بلسان عربی مبین »(شعرا/192)
لذا جای تردید نیست که قرآن در دو جهت لفظ و معنا ساختار وحیانی دارد، وصرفا کلام خدا است هرگز در توان پیامبر نیست که چنین سخن معجزه آسایی که بیش تر در جهت لفظ و نظم عبارت متمرکز است از خود بسازد گستره آیات تحدی و تعجیز، شامل پیامبر نیز می شود، چنان چه اشارت رفت.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد