وبلاگ نسیم هدایت

به وبلاگ نسیم هدایت خوش آمدید. این وبلاگ با تکیه بر مضامین قرآنی سعی دارد تا سهم کوچکی در انتشار دین مبین اسلام داشته باشد.

وبلاگ نسیم هدایت

به وبلاگ نسیم هدایت خوش آمدید. این وبلاگ با تکیه بر مضامین قرآنی سعی دارد تا سهم کوچکی در انتشار دین مبین اسلام داشته باشد.

اعجاز تشریعی

اعجاز تشریعی بشریت از دیرباز در مساله شناخت دست خوش اوهام و خرافات بوده است، از بدوی ترین قبایل تا متمدن ترین جوامع بشری آن روز، باورهایی از جهان هستی ومبدا آفرینش و تقدیر و تدبیر داشتند، که با حقیقت فاصله زیادی داشت و به تصوراتی خیال گونه می مانست با داشتن چنین شناختی، بشر آن روز هرگزنمی دانست از کجا آمده و چرا آمده و به کجا می رود انبیا با آن که جواب این پرسش ها را داده بودند، ولی گفتار انبیا با گذشت زمان دست خوش تحول و تحریف گردیده بود، تا آن که قرآن مجید از نو پاسخ ‌های روشن و قاطعی در تمامی این زمینه ها ارائه نمود. 

با مختصر مراجعه به گفته ها و نوشته های سلف، در رابطه با مبدا و معاد و رازآفرینش و صفات جمال و جلال پروردگار و روش و شیوه های انبیای عظام و مقایسه آن با آن چه قرآن بیان داشته، این تفاوت فاحش به خوبی آشکار می گردد شاید تبیین این تفاوت، برای کسانی که از عادات و رسوم و عقاید جاهلیت با خبر باشند چندان مشکل نباشد چه در یونان که مرکز دانش و بینش جهان آن روز به شمار می رفت، چه در جزیره العرب که دورافتاده ترین جوامع بشری به حساب می آمد، حتی با مراجعه به کتب عهدین که رایج ترین نوشته های دینی آن دوران شناخته می شد، این تفاوت آشکار می گردد بررسی ها در این زمینه بسیار است و نیازی به تکرار نیست، نمونه هایی از آن را در ادامه می آوریم. درباره تشریع احکام و قوانین حاکم بر نظام حیات اجتماعی، مبانی تشریعات وحیانی دارای دو امتیاز است که در دیگر تشریعات وضعی (بشری) وجود ندارد، یاکمتر رعایت شده است. اول: مبرا بودن از هرگونه گرایش های منحرف کننده که ممکن است در قوانین وضعیه تاثیر گذار باشد تجربه نشان داده که این امکان، در اکثریت قوانین وضع شده بر دست انسان ها، تحقق یافته است حتی انسان های بزرگ، هرچند سعی در پرهیز از گرایش های قومی، نژادی، منطقه ای، گروهی و صنفی نموده اند، باز ناخودآگاه لغزیده اند امروزه، بشریت از ناهنجاری این گونه قوانین وضعی، چه در سطح بین المللی و چه در محدوده های خاص، هنوز رنج می برد. دوم: رعایت سه بعد در حیات انسان، که لازمه زندگی اجتماعی وی در این جهان است: رابطه وی با شؤون فردی و شخصی خود، رابطه وی با جامعه ای که درپوشش آن قرار گرفته، رابطه وی با خدا و آفریدگار وی که در همین راستا اخلاق، معنویت و کرامت انسانی مطرح می شود. 
قوانین وضعیه، تنها شؤون فردی و اجتماعی را جهت بخشیده و حتی در بعداول کمتر توجه نموده، بیش تر همت را در بعد دوم به کار انداخته است ولی از بعدسوم، یعنی رابطه با پروردگار، به کلی غفلت ورزیده است در حالی که همین بعدسوم است که به حیات انسان درخشش می دهد و او را کاملا متعادل می سازد و ازصورت «بهیمیت» ـ انحصار در محدوده نیازهای جسمانی ـ به در آورده، به انسان چهره ملکوتی می بخشد. 
اسلام، درباره شؤون خاص افراد وظایفی مقرر داشته که آدمی را در پندار و گفتارو رفتار متعادل می سازد، و نیز در تامین مصالح همگانی و تضمین گسترش عدالت اجتماعی می کوشد تا جامعه ای سالم و سعادت بخش فراهم نماید، تا هر فرد به حقوق طبیعی و مشروع خود به آسانی دست یابد. 
علاوه بر این دو جهت، انسان را به علو شرف و بلندای کرامت خویش آشنامی کند، جایگاه و اخلاق و معنویت را در زندگی به او نشان می دهد، تا او را ازسقوط در «حضیض» ذلت نادانی ها و وابستگی های پست نگاه دارد و به «اوج» عزت و رفعت بالا برد. 
اینک به اختصار، به نمونه هایی از اعجاز هدایتی قرآن در دو بعد معارف واحکام می پردازیم: صفات جمال و جلال الهی قرآن خدا را با بهترین وجهی وصف نموده، او را مجمع صفات کمال معرفی کرده و از هر زشتی و صفت ناپسندی مبرا و منزه دانسته است در پایان سوره حشرمی خوانیم: «هو اللّه الذی لا اله الا هو عالم الغیب و الشهاده هو الرحمان الرحیم هو اللّه الذی لا اله الا هو الملک القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتکبر سبحان اللّه عمایشرکون هو اللّه الخالق الباری المصور له الا سما الحسنی یسبح له ما فی السماوات والا رض و هو العزیز الحکیم»  او خدایی است که جز او خدایی نیست به هرچه پنهان و آشکار است آگاهی دارد مهر او فراگیر و تمامی جهان هستی را چه در اصل وجود و چه در تداوم آن فرا گرفته و این مهر با عنایت خاصی بندگان صالح خدا را شامل شده است او خدایی است که جز او خدایی نیست فرمان روایی است که از هرگونه پستی و فرومایگی به دور است پرتو رحمت او همگان را سلامت وسعادت بخشیده است آرامش بخش جهانیان است و همگی در سایه رأفت او آرمیده اند قدرت و شوکت او فراگیراست و بر هرکه و هر چیز پیروز وتوانمند می باشد و برتر از همه است منزه است چنین خدایی از هرگونه شریک وانبازی که برای او پنداشته اند او آفریننده و سازنده و صورت بخش همه موجودات است بهترین نام ها و نشانه های نیک مخصوص او است هر آن چه در آسمان ها وزمین است تسبیح گوی او است و همگان او را می ستایند او است که هرچه بخواهد انجام می دهد و هرچه انجام می دهد از مقام حکمت او برخاسته است بدین سان هیچ چیزی سد راه او نمی گردد، خواسته های او جملگی موافق حکمت و بینش حکیمانه او انجام می گیرد. این گوشه ای از صفات برجسته الهی است که قرآن خدا را بدان ستوده است ولی آیا در کتب دیگر یا اندیشه های دیگران، چنین وصفی از خدای متعال آمده، یابرعکس او را به گونه ای وصف کرده اند که هرگز شایسته مقام الوهیت حق تعالی نیست؟ در تورات کنونی که کهن ترین کتاب دینی به شمار می رود و پندار آن می رود که معارف خود را از وحی آسمانی گرفته، می بینیم که خدا به گونه ای ناپسند وصف شده که خرد آن را نمی پذیرد در داستان آدم و حوا چنین نوشته که خداوند آدم را ازآن جهت از خوردن «شجره منهیه» منع نمود تا مبادا دارای عقل و شعور گردد، سپس او را از بهشت بیرون راند تا مبادا از درخت «حیات جاویدان» نیز بخورد وهمانند خداوند زندگی جاودانی یابد یا این که خداوند در پی آدم آمده بودو آدم در پشت درختان پنهان شده بود، خداوند نمی دانست آدم کجا است و او رامی خواند تا خود را نشان دهد. در داستان ساختن شهر بابل، خداوند بیم آن داشت که انسان ها اگر گرد هم آیند، نیروی متشکلی را به وجود می آورند، آن گاه خطری متوجه ربوبیت خداوندی خواهد بود، لذا به جبرئیل دستور فرمود تا تجمع آنان را از هم بپاشد. از آن که بگذریم، در اسطوره های یونانی قدیم، ترسیمی از خداوند جهان ارائه داده اند، که انواع خدایان کوچک و بزرگ (آلهه) را در پی داشته است گوشه ای ازآن را ـ که صرفا خرافه می ماند ـ تاریخ نویس معروف «ویل دورانت» در کتاب تاریخ ‌تمدن آورده است (رجوع شود به قسمت یونان باستان به ویژه فصل هشتم). قداست مقام انبیا قرآن، انبیای عظام الهی را در والاترین مقام قداست قرار داده، سرآمد بندگان خالص حق تعالی شمرده است اینان نخبگان و برگزیدگان خلایق به شمارمی روند «ان اللّه اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین، خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید». 
در سوره انعام (آیه های 87 ـ 84) پس از آن که از پیامبرانی مانند اسحاق ویعقوب، نوح، داود و سلیمان و ایوب، یوسف و موسی و هارون و زکریا و یحیی وعیسی و الیاس و اسماعیل و یسع و یونس و لوط، و پدران و فرزندان و برادران آنان یاد می کند، آنان را به «محسنین» و «صالحین» وصف می کند، که آنان را بر جهانیان برتری داده و به راه راست هدایت نموده است. 
در آیات و سوره های دیگر با بهترین وصفی آنان را ستوده است که با مختصرمراجعه به قرآن کریم این ستایش والا به خوبی آشکار می شود.
این گونه تعبیرها در مورد پیامبران و اولیای الهی مخصوص قرآن است در سایرمتون تعبیرات ناروا در این زمینه زیاد به چشم می خورد درباره حضرت نوح نوشته اند شراب خوار مستی بود که از شدت بیهوشی برهنه و مکشوف العوره درمیان چادر افتاده بود درباره حضرت ابراهیم نوشته اند که همسر خود رابه دروغ خواهر معرفی کرد تا جان و مال خود را حفظ نماید در صورتی که هاجر در آن هنگام در سنین بالای عمر خویش در حدود هفتاد سالگی بود و جای واهمه نبود که فردی غیور مانند حضرت ابراهیم، ناموس خود را فدای جان و مال خود کند درباره حضرت لوط گفته اند که در حال مستی با دخترانش درآمیخت وآنان را آبستن نمود درباره حضرت یعقوب که با خداوند کشتی گرفت و براو چیره گشت و نبوت را از او گرفت.
هم چنین نوشته اند که ودایع نبوت را از پدرش اسحاق با تزویر درربود داستان عجل بنی اسرائیل و ساختن آن را به هارون نسبت داده اند هم چنین افسانه داوود و اوریا که هم سر او را با ترفند شرم آوری ازدستش ربود از این قبیل داستان های افسانه آمیز در کتب عهدین فراوان است که در این جا مجالی بیش از اشاره نبود.
جامعیت احکام اسلامی اسلام در بعد تشریع احکام از جامعیت کاملی برخوردار است، که در هیچ یک ازشرایع باقی مانده و نیز تشریعات وضعی، چنین جامعیت و گستردگی به چشم نمی خورد. اسلام ـ همان گونه که اشارت رفت ـ در سه بعد عبادات، معاملات و انتظامات، دیدگاه های مشخصی دارد و در تمامی جوانب این سه بعد به طور گسترده نظرات خود را ارائه داده، بشریت را برای رسیدن به سعادت حیات (مادی و معنوی) به پیروی از خود فراخوانده است. 
عبادات اسلام، انسان را به پاکی و صفای درون وا می دارد، او را از آلایش هاپاکیزه نگاه می دارد، روح را آرامش می بخشد و رابطه انسان را با ملکوت اعلا مستحکم می سازد و این خود موجب تقویت روح انسان و پاکی و صفای او است باتامل در اذکار نماز و خلوص و توجه قلب به ساحت قدس الهی، و نیزمقاومت درونی که از روزه حاصل می گردد، هم چنین با دقت در دیگر ادعیه وعبادات واجب و مستحب، به ویژه به لحاظ انجام دادن آن ها در اماکن مقدسه، تمامی این ها حاکی از یک برنامه حساب شده برای پاک سازی و طهارت درون انسان و رشد و تکامل او است. 
واژه «تزکیه» با ترکیب های مختلف در قرآن فراوان آمده است و هدف از تشریع، به ویژه قسمت عبادات را مشخص می سازد و نشان می دهد که هدف عبادات همان پاکی و صفای درون است. 
در سوره «شمس» می خوانیم: 
«قد افلح من زکاها، به یقین رستگار است کسی که درون خود را پاکیزه نماید» و هدف بعثت را همین «تزکیه» خوانده:«یتلوعلیهم آیاتک و یعلمهم الکتاب والحکمه و یزکیهم»  پیامبری که نشانه ها و آیات الهی را بر مردم بر می شمرد و تلاوت می کند، شریعت و احکام الهی را به آنان می آموزد به آنان بینش می دهد و آنان را پاکیزه می گرداند. 
بر پایه تعالیم قرآن کریم، دین نیامده که بر مردم دشواری تکلیف را تحمیل کند، بلکه آمده تا آنان را از بار سنگین تیرگی درون رهایی بخشد. «ما یرید اللّه لیجعل علیکم من حرج و لکن یرید لیطهرکم و لیتم نعمته علیکم و لعلکم تش کرون، خداوند نمی خواهد بر شما تنگ بگیرد، بلکه می خواهد شما را پاک و نعمت خود را بر شما کامل نماید، باشد تا سپاس گذار باشید». «هوالذی بعث فی الا میین رسولا منهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین، او (خداوند) از میان مردم جاهل پیامبری از خودشان برگزید، تا آیات او را بر آنان بخواند و آنان را پاک سازد و کتاب (شریعت حق) را به آنان بیاموزد، و بینش حکمت را در دل آنان بیافروزد، گرچه پیش از این در گم راهی آشکاری به سر می بردند». 
این آیه به سه مطلب اساسی اشاره دارد:

1. تزکیه، پاک سازی درون و آراسته نمودن شخصیت والای انسانیت که در پس پرده کالبد جسمانی او نهفته است.

2. تعلیم کتاب، یعنی شریعت که حاوی نوشته های تکلیفی و تشریعی است.

3. آموزش حکمت، یعنی بینش درونی که مایه آراسته شدن رفتار و کردار انسان می باشد و همین بینش درونی غایه الغایات است که آدمی را به اوج کرامت انسانی می رساند.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد