وبلاگ نسیم هدایت

به وبلاگ نسیم هدایت خوش آمدید. این وبلاگ با تکیه بر مضامین قرآنی سعی دارد تا سهم کوچکی در انتشار دین مبین اسلام داشته باشد.

وبلاگ نسیم هدایت

به وبلاگ نسیم هدایت خوش آمدید. این وبلاگ با تکیه بر مضامین قرآنی سعی دارد تا سهم کوچکی در انتشار دین مبین اسلام داشته باشد.

داستان حضرت هود(ع)


داستان حضرت هود(ع)


حضرت هود(علیه‌السلام) از انبیاء الهی و نام مبارکش هفت بار در قرآن آمده است، و یک سوره به نام او نامیده شده است.[۱]

وی از نوادگان حضرت نوح(علیه‌السلام) است، که با هفت واسطه به او می‌رسد. سلسله نسب او را چنین ذکر کرده‌اند: «هود بن عبدالله بن رباح بن خلود بن عاد بن عوص بن ارم بن سام بن نوح».[۲]

آن حضرت دو هزار و ششصد و چهل وهشت سال بعد از هبوط آدم(علیه‌السلام) به دنیا آمد. نام پدرش عبدالله (شالخ) [۳]، و نام مادرش بکیه[۴] می‌باشد.

او دومین پیامبری است که در برابر بت و بت‌ پرستی قیام و مبارزه کرد.[۵]

ابن بابویه گفته است: آن حضرت را برای این هود(ْع) گفتند، که از ضلالت قومش هدایت یافته بود و از سوی خدا برای هدایت قوم گمراهش برانگیخته شده بود.[۶]

در این‌که قبر ایشان کجاست؟ میان مفسران و مورخان اختلاف است. بعضی گویند در غاری است در حضر موت، و بعضی گفته‌ا ند در مکه،‌در حجر اسماعیل مدفون است.[۷]


رسالت هود(علیه‌السلام) در میان قوم عاد[۸]

حضرت هود(علیه‌السلام) در چهل سالگی بر قومی به نام عاد مبعوث شد. از قرآن می‌توان استفاده کرد که محل سکونت قوم عاد در احقاف بوده است.[۹]

خاوند قوم عاد را بعد از نوح(علیه‌السلام) در زمین استقرار داد، آن‌ها افرادی تنومند، بلند قامت و نیرومند بودند، به طوری که با دست خویش، سنگ‌ کوه‌ها را می‌شکافتند و به عنوان جنگاوران برگزیده به حساب می‌آمدند.

شهرهای آباد، زمین‌های خرم و سرسبز و باغ‌های پرطراوت داشتند، طغیان بی‌بند و باری ،‌عیش و نوش و شهوت پرستی و بت پرستی، جهل و گمراهی، لجاجت و سرکشی، در سراپای وجودشان دیده می‌شد و هرگز حاضر نبودند که از روش خود دست بکشند و در برابر حق تسلیم گردند.[۱۰]

حضرت هود(علیه‌السلام) قوم خود را به پرستش خدای یگانه و ترک بت پرستی دعوت کرد، زیرا آن را تنها راه رهایی از عذاب قیامت می‌دانست.[۱۱]

ولی این دعوت در قوم عاد مؤثر واقع نشد. آنان هود(علیه‌السلام) را تحقیر کرده و او را بی‌مقدار شمردند و نسبت نادانی و سبک مغزی و دروغ به وی دادند،‌ولی هود(علیه‌السلام) با تأکید بر این که فرستاده خدای جهانیان است و جز خیرخواهی انان منظور ندارد، این نسبت‌های ناروا را از خود نفی کرد.[۱۲]

هود(علیه‌السلام) همین طور دعوت خویش را پی گرفت و با یادآوری نعمت‌های خدا برای قوم خود، سعی کرد آن‌ها را قانع ساخته و به راه راست باز گرداند، از ا ین رو فرمود: آیا برای شما شگفت آور است که خداوند را با زبان فردی از میان خودتان ارشاد و راهنمایی کند، تا شما را از عاقبت نافرجامی که در اثر گمراهی تان در انتظار شماست بر حذر دارد... نعمت‌های خدا را به یاد آورید شاید رستگار شوید.[۱۳]

ولی قوم هود(علیه‌السلام) خدا را به خاطر نعمت‌های وی سپاس نگفتند، بلکه در لذاید مادی غوطه‌ور شده و گرفتار تکبر و خودبینی شدند. هود(علیه‌السلام) به آنها گفت: چرا برای مباهات و بیهوده‌گری بر هر بلندی، بنایی سر به فلک کشیده ساخته و مانند کسانی که می‌خواهند همیشه زنده بمانند، کاخ‌هایی در کمال شکوه و جلال بنا می‌کنید و چون ستمگران بد رفتاری نموده و آنگاه که خشمگین می شوید بر کسی رحم نمی‌کنید، از خدا بترسید و به دستورات او عمل کنید و از من که برای هدایت شما آمده‌ام اطاعت کنید. ای قوم! از خدایی که نعمت‌های فراوان مانند فرزندان و احشام و باغ‌ها و نهر‌ها به شما بخشیده بیم داشته باشید... .[۱۴]

قبیله عاد تسلیم دعوت هود(علیه‌السلام) نشده و سران آن قبیله بر بت پرستی خود پافشاری کرده و خطاب به هود(علیه‌السلام) گفتند: تو دلیل روشنی برصحت آنچه ما را به آن دعوت می‌کنی نیاوردی، بنابراین ما دست از پرستش خدایان خود برنمی‌داریم و تو را راستگو نمی‌دانیم و تصور ما این است که برخی از خدایان ما، تو را آسیب رسانده‌اند از این رو سخنان بیهوده بر زبان می‌آوری.

هود(علیه‌السلام) در پاسخ آنان گفت: به راستی و صداقت آنچه می‌گویم خدا را گواه می‌گیرم و شاهد باشید که من از معبودهای غیر خدا بیزارم، شما و خدایانتان همدست شوید، و برای من توطئه کنید واگر قادر هستید لحظه‌ای کیفرم را تأخیر نیاندازید، من از توطئه شما ترس و واهمه‌ای ندارم، زیرا متکی بر خدا هستم و امور من و شما و همه موجودات زنده به دست اوست و هرگونه بخواهد عمل می‌کند... اگر از دعوت من سرتافتید، این سرپیچی به زیان من نیست، چرا که من آنچه را به آن مأمور بودم به شما ابلاغ کردم، خداوند می‌تواند شما را به هلاکت رسانده و گروهی غیر از شما را روی کار آورد، که جایگزین شما در شهر و دیارتان باشند.[۱۵]

اما قوم عاد در برابر اندرزهای پر مهر حضرت هود(علیه‌السلام) به جای اینکه پاسخ مثبت دهند، به لجاجت و سرکشی پرداختند و گفتند: آیا آمده‌ای به ما بگویی، خدای یگانه را بپرستیم و از آنچه پدرانمان می‌پرستند دست برداریم؟ اگر راست می‌گویی عذابی را که به ما وعده کردی بر ما بفرست.

این جا بود که حضرت هود(علیه‌السلام) به آنان فرمود: خشم و غضب الهی قطعاً بر شما وارد خواهد شد، در انتظار عذاب الهی باشید و من نیز در انتظار خواهم بود.[۱۶]


سرانجام وحشتناک قوم عاد

پس از آن‌که حضرت هود(علیه‌السلام) قوم خود را (هفتصد و شصت سال)[۱۷] هدایت و ارشاد نمود و آن‌ها سرپیچی نموده و دعوتش را رد کردند، مدت سه سال باران،[۱۸] از آن‌ها قطع گردید و این خود هشداری بود که عذاب آن‌ها نزدیک است، در همین فرصت نیز هود(علیه‌السلام) به پند و اندرز قوم خود می‌پرداخت و به آن‌ها می‌گفت: از خدای خود بخواهید که گناهان گذشته شما را بیامرزد و با توبه کردن به سوی او باز گردید، اگر شما این کار را انجام دهید، خداوند باران پی در پی خواهد فرستاد و نعمت‌های شما فراوان می‌گردد.[۱۹]

گروهی از قحطی زدگان به نزد هود(علیه‌السلام) آمدند و از او خواستند تا دعا کند.

هود(علیه‌السلام) نیز دست به دعا برداشت و به آنان گفت: به سرزمینتان برگردید، چرا که باران رحمت الهی آغاز گشته است، هود(علیه‌السلام) به موعظه و دعای در حق امت خویش ادامه داد، به طوری که سرزمین‌های آن‌ها مجددا سرسبز شد.[۲۰]

اما باز هم به کفر و سرکشی خود ادامه دادند و رسالت پیامبر خدا را انکار کردند، آنگاه فرمان خدا تعلق گرفت که بر انها عذاب نازل شود.[۲۱]

خدای سبحان بادی بسیار شدید بر قوم عاد مسلط گرداند، که هفت شب و هشب روز پی در پی بر آنان وزیدن گرفت، و همان گونه که درخت نخل میان تهی، از ریشه کنده می‌شد بدن‌های آنان از جا کنده شد و بر زمین کوبیده می‌شد و بدین سان به هلاکت رسیدند و بدن‌هایشان قطعه قطعه گردید و همگی نابود شدند و یکی هم باقی نماند، به گونه‌ای که فردای آن روز جز خانه‌هایشان چیزی دیده نمی شد.[۲۲] و حضرت هود(علیه‌السلام) و همراهان مؤمن او را از عذاب رهانید.[۲۳]

ولی قرآن چگونگی نجات هود(علیه‌السلام) را برای ما روشن نساخته است، مطابق پاره‌ای از روایات هود(علیه‌السلام) و اطرافیانش، بعد از هلاکت قوم، به سرزمین حضر موت کوچ نموده و تا آخر عمر در آنجا زیستند. [۲۴]


پاورقی:

[۱] - قاموس قرآن: ج ۷، ص ۱۶۸ . سور و آیاتی که نام هود(علیه‌السلام) در آنها ذکر شده است عبارتند از: اعراف، آیه ۶۵، شعراء، آیه ۱۲۴ – هود، آیات ۵۰، ۵۳، ۵۸، ۶۰ و ۸۹.

[۲] - قصص قرآن: ص ۴۱۷ – ولی بعضی ریاح بن جلوث یا حلوت گفته‌اند (حیوه القلوب ج ۱، ص ۹۹ – قصص الانبیاء: ص ۱۶۱).

[۳] - تاریخ بلعمی: ص ۱۴۳.

[۴] - حبیب السیر: ص ۳۲.

[۵] - تفسیر المیزان: ج ۱۰، ص ۲۰۷- «اولین پیامبر حضرت نوح(علیه‌السلام) بود».

[۶] - حیوه القلوب: ج ۱، ص ۱۰۰.

[۷] - حیوه القلوب: ج ۱م ص ۱۰۴. و جمعی معتقدند در نجف اشرف می‌باشد. در روایتی وارد شده که حضرت علی(علیه‌السلام) بعد از ضربت خوردن فرمود: مرا در کنار قبر برادرانم هود و صالح (علیهما السلام) دفن کنید. (اماکن زیارتی و سیاحتی عراق: ص ۲۶).

مرحوم مجلسی می‌فرماید: بعید نیست جسد هود(علیه‌السلام) بعد از دفن، مانند حضرت آدم(علیه‌السلام) به نجف انتقال داده شده باشد.

[۸] - قومی بودند که هفت صد سال قبل از میلاد مسیح در سرزمین احقاف زندگی می‌کردند و جدشان «عاد بن عوص» بود، به همین دلیل به آن‌هاقوم عاد می‌گفتند و حضرت هود(علیه‌السلام) نیز از همین قوم بود و «عاد بن عوص» جد سوم ا و به شمار می‌آمد. (قصه‌های قرآن: ص ۵۸)

[۹] - سوره احفاف،‌آیه ۲۱. احقاف جمع حقف به معنای شن و ماسه است، که بین یمن و عمان تا حضر موت و شحر «که منطقه‌ای است در ساحل اقیانوس هند از سمت یمن» بوده است.

[۱۰] - اقتباس از سوره‌های اعراف، آیه ۶۹ – هود، آیه ۵۹- فجر، آیه ۸ – شعراء، آیات ۱۲۸-۱۳۵.

[۱۱] - اقتباس از سوره‌های اعراف، آیه ۶۵ – احقاف، آیه ۲۱- هود، آیه ۵۰.

[۱۲] - اعراف، آیات ۶۶-۶۸.

[۱۳] - همان، ۶۹.

[۱۴] - اقتباس از سوره شعراء، آیات ۱۲۸-۱۳۵.

[۱۵] - اقتباس از سوره هود، آیه ۵۲ و ۵۷.

[۱۶] - سوره اعراف: آیات ۷۰-۷۱.

[۱۷] - حیوه القلوب: ج ۱، ص ۱۰۰.

[۱۸] - حیوه القلوب: ج ۱، ص ۱۰۴ – ولی بعضی گفته‌اند خداوند رحمتش را به مدت هفت سال از آن‌ها بازداشت، (تفسیر نورالثقلین:‌ج ۵، ص ۱۸).

[۱۹] - سوره هود، آیه ۵۲.

[۲۰] - قصص الانبیاء: ص ۱۶۳ – حیوه القلوب: ج ۱، ص ۱۰۱.

[۲۱] - سوره هود، آیه ۵۶.

[۲۲] - سوره‌های حاقه، آیات ۶-۸ – ذاریات، آیه ۴۱ – قمر، آیات ۱۸-۲۰.

[۲۳] - سوره هود، ایه ۵۸.

[۲۴] - قصص قرآن: ص ۳۷.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد